Rosa 's Reviews > خاک خوب
خاک خوب
by
by

ی قصه ی کهن اما هنوز پر تکرار...
خاک خوب نه تنها روایت زحمت و زمینه، که قصه ی ریشه ها و پیشینه هاست.
این کتاب، داستان چند نسل و دیدگاهشون نسبت به زمین، زندگی، ازدواج و ثروت اندوزی رو در بر میگیره.
لانگ که در زندگی، جز کار سنگین، تنگدستی و سیاهی ندیده، به واسطه ی ازدواج با کنیزی روی زمین پا سفت میکنه و سرش رو به سمت آسمون میگیره... گرچه دنیا همیشه به یک اندازه خوشی و نعمت بهش روا نمیداره اما بعد ورود و همت این کنیز، راه موفقیت و اعتبار برای لانگ هموار میشه.
این ثروت، ایده آل های لانگ رو تغییر میده اما باز هم فقط بازگشت به زمین و لمسش، برای اون حس امنیت و تسلی خاطر رو به همراه میاره.
خاک خوب، روایت تراژیک دیگه ای از زندگی رو هم نشون میده، زنی که همیشه تحقیر شده، باورهاش از ارزشمند بودنش از همون ابتدا لگدمال شده، تاب اوردن و پوست کلفتی بهش تحمیل شده، و عادت کرده فراتر از جسم و روحش بار زندگی رو به دوش بکشه، حتی وقتی با رنج و تلاش، به ثبات مالی میرسه، آسایش و رفاه رو حق خودش نمی دونه، و تا پایان عمر، سهمش از زندگی سکوت، حسرت، نگاه و آرزوی خوشبختی خانواده ش میشه.
اما لانگ، با وجود شرمندگی در مقابل سازگاری و فداکاری های این زن، همیشه با نگاهی از بالا اون رو با زن های رنگ و لعاب دار قهوه خانه ها مقایسه میکنه و در نهایت بخشی از حاصل این تلاش بی چشمداشت رو با دست و دلبازی در مسیر هوس هاش و مخفی کردن اصل خودش هزینه میکنه...
نکته ای که ممکن بود با بهتر پرداختن، کمی سطح کتاب رو برای من تغییر بده رد پای جنگ بود، البته اشاره ای کوچک به اعلامیه هایی که علت فقر رو پولدارها میدونست، تکان کوچکی به داستان داد اما در حواشی زندگی لانگ اهمیتشون گم شد:
"عجب جاهل و نفهمی هستی تو که هنوز موهای سرت را می بافی، و مثل دم آویزان می کنی! وقتی باران نیاید که کسی نمیتواند آن را بباراند. اما این به ما چه ربطی دارد؟ اگر پول دار ها آنچه دارند با ما قسمت کنند، باریدن یا نباریدن باران برای کسی تفاوت نمی کرد چون که همه پول و خوراک داشتند."
داستان بدی نداره، روایت ی زندگیه اما این کتاب نکته ای نداره که از بقیه ی کتاب های مشابه متمایزش کنه!
خاک خوب نه تنها روایت زحمت و زمینه، که قصه ی ریشه ها و پیشینه هاست.
این کتاب، داستان چند نسل و دیدگاهشون نسبت به زمین، زندگی، ازدواج و ثروت اندوزی رو در بر میگیره.
لانگ که در زندگی، جز کار سنگین، تنگدستی و سیاهی ندیده، به واسطه ی ازدواج با کنیزی روی زمین پا سفت میکنه و سرش رو به سمت آسمون میگیره... گرچه دنیا همیشه به یک اندازه خوشی و نعمت بهش روا نمیداره اما بعد ورود و همت این کنیز، راه موفقیت و اعتبار برای لانگ هموار میشه.
این ثروت، ایده آل های لانگ رو تغییر میده اما باز هم فقط بازگشت به زمین و لمسش، برای اون حس امنیت و تسلی خاطر رو به همراه میاره.
خاک خوب، روایت تراژیک دیگه ای از زندگی رو هم نشون میده، زنی که همیشه تحقیر شده، باورهاش از ارزشمند بودنش از همون ابتدا لگدمال شده، تاب اوردن و پوست کلفتی بهش تحمیل شده، و عادت کرده فراتر از جسم و روحش بار زندگی رو به دوش بکشه، حتی وقتی با رنج و تلاش، به ثبات مالی میرسه، آسایش و رفاه رو حق خودش نمی دونه، و تا پایان عمر، سهمش از زندگی سکوت، حسرت، نگاه و آرزوی خوشبختی خانواده ش میشه.
اما لانگ، با وجود شرمندگی در مقابل سازگاری و فداکاری های این زن، همیشه با نگاهی از بالا اون رو با زن های رنگ و لعاب دار قهوه خانه ها مقایسه میکنه و در نهایت بخشی از حاصل این تلاش بی چشمداشت رو با دست و دلبازی در مسیر هوس هاش و مخفی کردن اصل خودش هزینه میکنه...
نکته ای که ممکن بود با بهتر پرداختن، کمی سطح کتاب رو برای من تغییر بده رد پای جنگ بود، البته اشاره ای کوچک به اعلامیه هایی که علت فقر رو پولدارها میدونست، تکان کوچکی به داستان داد اما در حواشی زندگی لانگ اهمیتشون گم شد:
"عجب جاهل و نفهمی هستی تو که هنوز موهای سرت را می بافی، و مثل دم آویزان می کنی! وقتی باران نیاید که کسی نمیتواند آن را بباراند. اما این به ما چه ربطی دارد؟ اگر پول دار ها آنچه دارند با ما قسمت کنند، باریدن یا نباریدن باران برای کسی تفاوت نمی کرد چون که همه پول و خوراک داشتند."
داستان بدی نداره، روایت ی زندگیه اما این کتاب نکته ای نداره که از بقیه ی کتاب های مشابه متمایزش کنه!
Sign into Goodreads to see if any of your friends have read
خاک خوب.
Sign In »
Reading Progress
August 14, 2023
–
Started Reading
August 14, 2023
– Shelved
August 22, 2023
–
Finished Reading
Comments Showing 1-4 of 4 (4 new)
date
newest »

message 1:
by
Omid
(new)
Aug 22, 2023 05:08PM

reply
|
flag