Peiman E iran's Reviews > خاک خوب

‎دوستانِ گرانقدر، نویسندهٔ این کتاب <پرل بک>، دورانِ کودکی خویش را در چین گذراند و در همانجا نیز درس خواند.. او عاشقِ سرزمینِ چین است و چین را قلب و روحِ خود میداند... وی توانست فرهنگ و زندگیِ مردمانِ چین را به آمریکاییان و اروپائیان شناسانده و با داستانهایش فرهنگهای این مردمان را به یکدیگر پیوند بزند و در این راه جایزهٔ نوبل را نیز کسب نمود
--------------------------------------------
‎در این داستان، <وانگ لونگ> دهقانی است که خود را از زمین میداند و تمامِ زندگی خویش را فدایِ زمین کرده است و عشق دیوانه واری نسبت به زمین دارد ... او حاضر است آب را از فرزندانش دریغ کند، ولی همان آب را به زمین بدهد
‎همسرِ او <اُو-لان> نام دارد و از آنجایی که پیش از ازدواج با وانگ لونگ کنیز و بردهٔ خانوادهٔ بزرگ و زمیندار <هوانگ> بوده است، بنابراین به زندگی در هر شرایطی با وانگ لونگ، شاد و خرسند است
‎هوانگِ پیر، رئیس خاندانِ بزرگِ هوانگ، زندگی و دارایی اش به خطر می افتد، چراکه فساد و اعتیاد به تریاک، این خاندان را به بیچارگی میکشاند
‎وانگ لونگ از این فرصت استفاده کرده و بخشی از زمین هایِ خاندانِ هوانگ را خریداری میکند تا در راهِ پیشرفت، گام بزرگی بردارد... ولی از شانسِ بدِ او، جنگ و انقلاب و شورش و خشکسالی، به یکباره خسارت هایِ زیادی به او و خانواده اش وارد میکند.... آنها پس از تحملِ بدبختی هایِ فراوان، سرانجام در راهِ زمینداری و کشاورزی، به خوشبختی دست پیدا میکنند
‎پس از گذشتِ زمان، وانگ لونگ پیر میشود و زمینهایش را برای فرزندانش به ارث میگذارد... ولی فرزندانش همچون پدرشان نسبت به زمین عشق و تعصب نداشته و تصمیم میگیرند تا زمینها را به فروش برسانند
****************
‎شمارهٔ بعدیِ این رمان، با عنوانِ "پسران خاندانِ وانگ" از آنجایی آغاز میشود که پسرانِ این خانواده: وانگِ بزرگ، وانگ دوم و وانگ سوم یا همان ببر، زمینها را بین یکدیگر تقسیم کرده و داستان به زندگی آنها و نواده هایِ وانگ لونگ، میپردازد
--------------------------------------------
‎امیدوارم این ریویو در جهتِ شناختِ این کتاب، کافی و مفید بوده باشه
‎<پیروز باشید و ایرانی>